رئیس سازمان سینمایی در ایران، محمد خزاعی،
بامداد یکم فروردین در برنامه نوروزی در سیمای جمهوری اسلامی درباره دستورالعملهای
وزارت ارشاد برای منع بازگشت هنرمندان خارج از کشور به ایران، مطالب بحثبرانگیزی گفت.
او ابتدا به طور کلی گفت: «خیلی وقتها محدودیتی نداریم و در چهارچوب قانون،
بسیاری از آنان هم میتوانند برگردند و کار کنند.» و تأکید کرد: «درخواستهای
متعددی در سازمان سینمایی و وزارت ارشاد داریم و اخیراً خیلی از هنرمندان میخواهند
به ایران برگردند.» آنگاه به طور خاص از بهرام بیضایی و بهروز وثوقی نام برد و خطاب
به بیضایی، با اشاره به قصد بهرام بیضایی برای ساخت فیلم جدیدش، تأکید کرد: «میخواهم
از استاد بیضایی دعوت کنم بیایند ایران و فیلمشان را بسازند.» در مورد بهروز وثوقی
گفت این بازیگر سینمای قبل از انقلاب میتواند به ایران برگردد و کار کند و از نظر
سازمان سینمایی و وزارت ارشاد مشکل و ممانعتی وجود ندارد که نتوانیم اثرش را
ببینیم، یا از فضای هنریاش استفاده کنیم.
در واکنش به این حرفها، بهروز وثوقی عکسی را که
سال پیش با رضا پهلوی گرفته بود، در اینستاگرامش منتشر کرد و بهرام بیضایی هیچ
نگفت، زیرا پاسخ خود را سالهای پیش، پس از توقیف مسافران داده بود. «من در
این کشور به دنیا آمدهام و به اندازه شما حق کار و زندگی دارم، و حقم بر سینما
مسلماً بیش از شماست که جز جلوگیری از کار من، کاری نکردهاید. من فیلمسازم، و به
یمن وجود من و دیگر فیلمسازان است که شما پشت آن میز مینشینید؛ در اتاقی که از
آن با ما مثل برده و گوشبهفرمان و دستوربگیر رفتار میکنید. من دستم را میشکنم
و اجازه نمیدهم مرا سانسورچی خودم کنید.»
چندی
پیش هم محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد، در مصاحبه مطبوعاتی، در پاسخ به سؤالی
درباره احتمال بازگشت نصرالله معین،
خواننده شناختهشده و مشهور، به ایران گفت: «در مورد ایرانیان خارج از کشور، هیچ
ممنوعالورودی نداریم و همه ایرانیان میتوانند بیایند و در چهارچوب قوانین موجود
در کشور فعالیت کنند.» چندی بعد هم یدالله سهرابی، مدیرکل شورای عالی امور
ایرانیان خارج از کشور، درباره معین گفته بود: «در حال تدارک و برنامهریزی با
نهادهای مختلف هستیم و خبرهای خوبی در راه است.» اما
اشکال کار جمهوری اسلامی این است که قبلاً همه این راهها را رفته و به بنبست
خورده است و آزموده را دوباره
آزمودن خطاست. دعوتِ هنرمندان و اندیشمندان به جمهوری اسلامی، معمولاً در روزهایی
صورت میگیرد که سیل مهاجرت هنرمندان و نخبهها در جریان است و حکومت میخواهد
جریان معکوسی را راه بیندازد. جمهوری اسلامی دیکتاتوری خاصی است؛ در عین حال که فردمحور
است و همه چیز به رهبر آن، علی خامنهای، وصل میشود، اما وجود نیروهای فشار و
آتشبهاختیاران حکومتی هر آن ممکن است دستور ریاستجمهوری و هیئت وزیران را ملغا
کنند.
در زمان احمدینژاد هم تلاشهای زیادی برای بازگرداندن برخی از هنرمندان صورت گرفت. برای نمونه عبرتآمیز میشود از حبیب محبیان، خواننده پرآوازهای که چند نسل از صدای او خاطره داشتند، نام برد. حبیب به جمهوری اسلامی آمد و هنوز عرقش خشک نشده، سیداحمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، در واکنش به حضور او در ایران گفت: «ایران جای خوانندههای لسآنجلسی نیست.» اکنون هم وقتی شایعه بازگشت معین پخش شد، یدالله حسینی، رئیس هیئت خادم الشهداء قم، در این هیئت سخنانی گفت که سر از فضای مجازی درآورد و بهسرعت همه جا منتشر شد. او با حمله به علی پروین و حسن روشن، به دلیل نام بردن از هایده و معین در برنامه تحویل سال نو، آنها را «آشغالِ کثافت» خطاب کرد و گفت: «اگر در استودیو حضور داشتم، گردن محمدحسین میثاقی، مجری برنامه، را میجویدم.» و بعد طبق معمول، پشت سر جانبازان و جانباختگان جنگ پنهان شد و به توهین و ناسزاگویی خود ادامه داد.
در مورد بازیگران هم دو نمونه عبرتآمیز وجود دارد؛ یکی در
مورد ناصر ملکمطیعی و دیگری در مورد مرتضی عقیلی. ناصر ملکمطیعی از ستارههای
دوران پادشاهی بود و در کنار فردین و بهروز وثوقی و چند بازیگر دیگر، سینمای تجاری
را رونق میبخشیدند و همینطور سینمایی که از جنبهای سینمای هنری محسوب میشد و
از جنبه دیگری سینمای تجاری و پربیننده بود. مانند قیصر، ساخته مسعود
کیمیایی. پس از فروپاشی حکومت پادشاهی در ایران در سال ۱۳۵۸، ایرج قادری فیلم برزخیها
را ساخت که محمدعلی فردین، ناصر ملکمطیعی، ایرج قادری و... در آن بازی میکردند و
سال ۱۳۵۹ که این فیلم اکران شد، در مدت کوتاهی که روی پرده بود، با فروش هشتمیلیون
تومانی، رکورد فروش را که تا آن زمان در دست فیلم قیصر بود، شکست و سینماآتشزنها
به هراس افتادند و جلوی اکران فیلم را گرفتند و بازیگران برجسته آن را ممنوعالکار
کردند. سالها بعد، در ۱۳۹۲ اجازه بازی در نقش نگار، فیلمی به کارگردانی
علی عطشانی را دادند. به نظر میرسد این اجازه کار از سوی بابک زنجانی، اختلاسگر
بزرگ، گرفته شده بود. زیرا یکی از روشهای آلکاپونی، نزدیک شدن به چهرههای مردمی
و پوشاندن پولشوییها و اختلاسهای خود است، و بابک زنجانی با عکسهای پیدرپی در
کنار ناصر ملکمطیعی پس از پایان فیلمبرداری این فیلم، داشت برای خود حفاظ امنیتی
درست میکرد. در فیلم نقش نگار ابهت ناصر ملکمطیعی را شکستند و او را پیرمردی
که وضو میگرفت و نماز میخواند، معرفی کردند. با همه اینها، جنگهای جناحی
حکومت فیلم را بعد از اکرانی محدود به پایین کشیدند و مجوز پخشش را باطل کردند.
ضمناً درحالیکه او در برنامه دورهمی مهران مدیری حضور پیدا کرده بود، اجازه پخش
آن برنامه را هم ندادند، تا اینکه این بازیگر مردمی، با دلی رنجیده، سکته کرد و
درگذشت.
مرتضی عقیلی هم چند سال پیش به ایران بازگشت و در این مدت
اجازه بازی در هیچ فیلمی را به او ندادند و تنها در نمایش فلزات چکشخوار
به کارگردانی آرش سنجابی و تهیهکنندگی پرویز پرستویی پس از 40 سال روی صحنه تئاتر
رفت. افشین هاشمی، کارگردان مجموعه تلویزیونی داوینچیز، در نامهای سرگشاده
به خزاعی موضوع حضور مرتضی عقیلی در این مجموعه تلویزیونی را یادآور شد و نوشت:
«با آقای مرتضی عقیلی برای بازی در سریال داوینچیز مذاکره کردیم. نقش را
دوست داشتند و قرار بر هماهنگی شد. همگان -بهجز خودم- در تردید بودند.» پس از توضیحات مختلف میگوید هیچ
پاسخ رسمی برای اینکه ایشان میتوانند در فیلم بازی کنند، دریافت نکردند و
سرانجام داوینچیز بدون حضور او ساخته شد. در مورد بهروز وثوقی جالب است بدانیم که او در آشغالهای
دوستداشتنی، به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی محسن امیریوسفی، بازی کرده
بود و یکی از دلایل 9 سال توقیف فیلم حضور بهروز وثوقی بود و سرانجام امیریوسفی
زیر بار حذف صحنههایی که بهروز وثوقی در آن حضور داشت، رفت و فیلم اکران شد که به
دلیل مضمون خوبی که داشت، بسیار پرفروش هم شد، که اگر بهروز وثوقی حذف نشده بود،
بیشک پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران میشد.
اکنون وضعیت سینماگران داخل ایران چه وضعیتی است که
سینماگرانی که سالها در سینمای ایران حضور نداشتند، بخواهند برگردند. دستکم یک
سینماگر، نوید مهیندوست، به خاطر ساختن فیلم مستند تاجخار در زندان است و
دهها چهره سینمایی دیگر با وثیقه در خارج زندان هستند و بسیاری ممنوعالخروجاند،
ازجمله مریم مقدم و بهتاش صناعیها که اجازه داده نشد از کشور خارج شوند و جایزه فیلمشان،
کیک محبوب من را در جشنواره برلین دریافت کنند. با جنبش «زن، زندگی، آزادی»
تغییری بنیادی در همه عرصههای زندگی اتفاق افتاد، ازجمله تصمیم قطعی بسیاری از
هنرمندان زن که عکسهای بدون حجاب خود را منتشر کردند و اعلام کردند حاضر نیستند
در هیچ فیلمی که مجبور باشند چهره غیرواقعی از وضعیت زندگی زنان را نمایش دهند،
بازی کنند. کتایون ریاحی در ویدیویی اعلام کرد: «من کشف حجاب نکردم، من هرگز به
حجاب اعتقادی نداشتم و به دروغ ما را باحجاب معرفی میکردند.» اسماعیلی، وزیر
ارشاد، که دید کسی حرفش را قبول نمیکند، اعلام کرد که بازیگرانی که بیحجاب شدهاند،
بروند فکر شغل دیگری باشند، و کتایون ریاحی هم در اینستاگرامش نوشت: «شما هم بهتر
است بروید دنبال شغل آبرومندی بگردید!» بازیگران زیادی دیگر حاضر نبودند با حجاب
اجباری بازی کنند و وزارت ارشاد بسیاری را ممنوعالکار اعلام کرد؛ کسانی مانند
باران کوثری، ویشکا آسایش، ترانه علیدوستی، کتایون ریاحی، مریم بوبانی، پانتهآ
بهرام، هنگامه قاضیانی، پگاه آهنگرانی، شبنم فرشادجو، الهام پاوهنژاد، گلاب
آدینه، فاطمه معتمدآریا، شقایق دهقان، افسانه بایگان، آبان عسکری، دنیا مدنی و...
محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در حاشیه جلسه هیئت دولت اعلام کرد
که این بازیگران امکان فعالیت نخواهند داشت.
تقریباً تمام بازیگرانی که در فهرست ممنوعالکاری قرار
گرفتند، واکنش نشان دادند. پانتهآ بهرام در روایتگر اینستاگرامش نوشت: «ممنوعالکاری
حتی آخرین دغدغه من هم نیست.» و ترانه علیدوستی نوشت: «در فیلمهایتان بازی نمیکنم،
چون از آن روسریِ زوری خون میچکد.» یا نوشت: «من پارچهای را که خواهرانم را کشت،
برای فیلمهای شما به سر نمیکنم.» و کار به جایی رسید که تقریباً دیگر هیچ بازیگر
زن صاحبنامی نماند که با حجاب جلوی دوربین برود. وزارت ارشاد اگر نگران بازیگران
و خوانندگان است، به جای دعوت از آنان که در خارج کشور هستند، دو قانون نانوشته را
بردارد؛ یکی داشتن حجاب برای خانمها در فیلم که تناسبی با شخصیت داستانی ندارد، و
دیگری آواز خواندن زنان. در نامه سرگشاده افشین هاشمی، نکته جالبی آمده است که به
عنوان حسن ختام این جستار میآورم. او نامه خود را اینگونه تمام میکند: «اگر
حرفتان واقعاً شدنی است، همین چهارم فروردین که ادارات باز میشود، مجوز انتشارِ
نسخه کاملِ آشغالهای دوستداشتنی (محسن امیریوسفی، با بازی بهروز وثوقی)
را صادر کنید. به همکارانتان در آن بخش دیگر هم سفارش کنید آن مصاحبه پخشنشده
ناصر ملکمطیعی را پخش کنند. چرا حرف، وقتی عمل هست؟ حرفتان
را عملی کنید، و اگر نمیشود، چه کاری است سالِ نو را با وعدههایی که اجرایش
چندان در اختیار شما نیست، شروع کنید؟!»