جشنواره بینالمللی فیلم مستند آمستردام، معروف به «ایدفا»، که به عنوان بزرگترین رویداد سینمای مستند در جهان شناخته میشود، امسال سیوهفتمین دوره خود را از ۱۴ تا ۲۴ نوامبر (۲۴ آبان تا ۴ آذر) در آمستردام برگزار کرد. این دوره از جشنواره با نخستین نمایش جهانی فیلم درباره یک قهرمان، ساخته پیوتر وینیویچ آغاز شد. در طول 10 روز برگزاری این رویداد معتبر سینمایی، در حدود ۲۶۰هزار تماشاگر در ۱۶۲هزار جلسه نمایش فیلم به تماشای ۲۵۰ اثر در بخشهای رقابتی و غیررقابتی جشنواره نشستند. از میان آثار ارائهشده در این دوره، فیلمسازان و هنرمندان مستقل ایرانی با 10 اثر (شامل مستندهای کوتاه و بلند، چیدمان، پرفورمنس و واقعیت مجازی) در بخشهای مختلف جشنواره به رقابت پرداختند.
در بخش مسابقه بینالمللی جشنواره، مستند بلند حوا (Writing Hawa)ساخته نجیبه نوری، کارگردان و روزنامهنگار افغان، که با قدرتگرفتن دوباره طالبان مجبور به ترک کشور و زندگی در تبعید شده، به نمایش درآمد. در این فیلم، افسانه سالاری (مستندساز، تدوینگر و تهیهکننده ایرانی) به عنوان تدوینگر و نویسنده مشترک با نوری همکاری کرده است. حوا اثری تأثیرگذار است که با جزئیات نشان میدهد که چگونه تلاشهای طاقتفرسا برای بهبود جایگاه زنان به واسطه خشونتهای ژئوپلیتیکی نابود میشود. این فیلم با استقبال گرم مخاطبان جشنواره روبهرو شد و توانست جایزه فیپرشی (فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم) این دوره از «ایدفا» را به خود اختصاص دهد. در گفتوگویی که با افسانه سالاری، درباره این اثر داشتم، او کسب جایزه فیپرشی را اتفاقی مثبت توصیف کرد و گفت: «این جایزه از اعتبار سینمایی بالایی برخوردار است و برای نجیبه، بهویژه در اولین فیلم بلندش، که مورد توجه منتقدان سینما قرار گرفته، جایزهای ارزشمند محسوب میشود.» سالاری درباره لحظه اعلام نام فیلم به عنوان برنده جایزه فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم در «ایدفا» گفت: «وقتی نام فیلم را خواندند، همه ما خیلی خوشحال شدیم. این جایزه به دیدهشدن بیشتر فیلم و شنیدهشدن صدای نجیبه و زنان افغانستان کمک میکند. این همان چیزی بود که ما را در ساخت این فیلم با هم همراه کرده بود.»
در بخش رقابتی «انویژن»، که به نمایش آثار مستند با سبکهای خیرهکننده و زبان سینمایی نوآورانه اختصاص دارد، علی عسگری، فیلمساز شناختهشده ایرانی و عضو آکادمی اسکار، با آخرین ساخته خود، بالاتر از ابرهای اسیدی، حضور داشت. این فیلم، که با فیلمبرداری چشمگیر به صورت سیاهوسفید ساخته شده، اعتراض عسگری به ضبط گذرنامه و ممنوعیت خروج او از کشور از سوی نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی را پس از نمایش فیلم آیههای زمینی ساخته مشترک او و علیرضا خاتمی در جشنواره کن به تصویر میکشد. عسگری در این اثر شاعرانه نشان میدهد که هرچند جمهوری اسلامی ایران تلاش میکند با زندانیکردن هنرمندان و اعمال محدودیتهای گسترده، آزادی را از آنها سلب کند، اما قادر نیست روح خلاق و آزاد یک هنرمند را به زنجیر بکشد.
بخش ویژه «لومینوس» که ویژه نمایش آثار مستند کوتاه و بلند در نخستین اکران جهانی و بینالمللی آنهاست، امسال مجموعهای گسترده از سبکها و رویکردهای فرمالیستی، از مستندهای مشاهدهگرا تا آثار شخصی و تجربی، را به نمایش گذاشت. در این بخش، ۲۳ اثر روی پرده رفتند که در میان آنها، مستند تجربی لطفاً عقب بمانید! (Please Step Aside!) ساخته رها فریدی، مستندساز ایرانی ساکنِ آلمان، به عنوان تنها نماینده سینمای مستقل ایران حضور داشت. در این اثر، رها فریدی، که پس از حمله نیروهای امنیتی به خانهاش در تهران ناچار به مهاجرت اجباری و زندگی در تبعید در برلین شده، دلتنگی خود را برای وطنی که دیگر وجود ندارد، به تصویر میکشد. درحالیکه از نقطه نظر او در خیابانهای برلین قدم برمیداریم، گوشی موبایلش ما را با تصاویری از ایران- تصاویری که به اعتراضات سراسری «زن، زندگی، آزادی» پس از کشته شدن مهسا امینی در بازداشت پلیس در سال ۲۰۲۲ میپردازد- مواجه میکند؛ اعتراضاتی که با خشونت وحشیانه نیروهای امنیتی سرکوب شد و جان بسیاری از معترضان را گرفت. لطفاً عقب بمانید! با لحنی انتقادی، صریح و بیپرده، زندگی روزمره رها فریدی در آلمان و خاطراتش از ایران را در تضاد با جریان پستهای شبکههای اجتماعی در تلفن همراهش نشان میدهد. فید اینستاگرام او، که مملو از تصاویر سرکوب در ایران است، روی تصاویری از زندگی روزانهاش در برلین برهمنما میشود و تضاد میان این دو جهان را به شکلی تأثیرگذار به نمایش میگذارد. در گفتوگویی با رها فریدی درباره لطفاً عقب بمانید!، او گفت: «فیلم، درواقع، تقابل دنیای فیزیکیای است که اکنون در اروپا در آن زندگی میکنم، با دنیای مجازیای که از طریق اینستاگرام از آنچه در ایران جریان دارد، تجربه میکنم.» او درباره تجربه این زیست مجازی و تأثیر حوادث ایران، بهویژه در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» در نخستین ماههای مهاجرتش به آلمان، گفت: «در دوران «زن، زندگی، آزادی»، هر اعدامی که رخ میداد، هر کشتاری که اتفاق میافتاد، دیگر مهم نبود کجا بودم؛ تمام وجودم فرو میریخت.» از فریدی درباره نقش مسئولیتپذیری و بیتفاوتنبودن در فیلم، دلیل استفاده او از جملاتی از توماج صالحی و نوید افکاری، و خطاب قراردادن خود در برابر این پرسشها سؤال کردم. او پاسخ داد: «تمام جملاتی که در فیلم نوشتم و استفاده کردم، حاصل گفتوگویی درونی است که در من جریان داشت. حالا این جملات را از زبان آنها میشنویم. فکر میکنم همه ما ممکن است این جملات را با خود گفته باشیم. حتی وقتی که آنها این جملات را بیان کردند، این کلمات در ذهن من شناور بود. نهفقط به این دلیل که آنها گفتند، بلکه چون من این جملات را با تمام وجود حس کردهام؛ اینکه ما باید به کجا برسیم تا وجدانمان به درد بیاید.»
در بخش غیررقابتی «بهترینهای جشنوارهها»، که به نمایش برترین آثار سینمایی مستند دستچینشده از جشنوارههای مطرح بینالمللی در یک سال گذشته اختصاص دارد، چهار اثر از سینماگران ایرانی به نمایش درآمد. سیاره دزدیدهشده من، اولین اثر بلند فرحناز شریفی، مستندساز ایرانی مقیم آلمان، که در نخستین نمایش جهانی خود در هفتادوچهارمین جشنواره فیلم برلین روی پرده رفت و پس از آن در جشنوارههای متعددی به نمایش درآمد و مورد تحسین قرار گرفت- ازجمله دریافت جایزه بهترین فیلم مستند شصتمین دوره جشنواره فیلم شیکاگو در آمریکا- در بخش «بهترینهای جشنوارهها»ی «ایدفا» به نمایش درآمد. این فیلم، با استفاده از فضای زندگی شخصی و خانوادگی کارگردان و بهرهگیری از فیلم و عکس آرشیوی، اثری علیه فراموشی است که بهویژه در «ایدفا» توجه بسیاری از اهالی سینما و رسانه را به خود جلب کرد. شریفی در این فیلم، زیست دوگانه خود از سن هفتسالگی را میان «سیاره من» (محیط امن خانواده) و «سیاره آنها» (حکومت جمهوری اسلامی در ایران) به تصویر میکشد و سرقت زندگی و آزادی شهروندان از سوی این حکومت را محکوم میکند. سیاره دزدیدهشده من اثری زنانه است که در تاروپود خود به حوادث مهم اجتماعی همچون خودسوزی «دختر آبی»، ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاههای فوتبال، قیام ژینا و خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» میپردازد. پرده پایانی فیلم با نمایش فیلمهای موبایلی از اعتراضات و سرکوبهای وحشیانه و خشونتآمیز حکومت، بر ایستادگی مردم علیه فراموشی تأکید دارد. فرحناز شریفی با استفاده خلاقانه از تصاویر آرشیوی و روایت تجربیات شخصی، موضوع نشستی ویژه در جشنواره بود که به میزبانی اریک هاینز، منتقد برجسته سینما و نویسنده در رسانههای معتبری چون نیویورک تایمز، رولینگ استون، ایندیوایر و فیلمکامنت، برگزار شد. استقبال از سیاره دزدیدهشده من تنها به نمایش آن و نشست تخصصی محدود نبود. این فیلم در مراسم اختتامیه جشنواره نیز مورد توجه هیئت داوران قرار گرفت و موفق شد جایزه «بازنگری ایدفا بیلد و خلید» (Beeld & Geluid IDFA ReFrame Award)، به همراه پنجهزار یورو جایزه نقدی را دریافت کند.
از دیگر آثار ایرانی که در بخش «بهترینهای جشنوارهها» به نمایش درآمد، مستند بلند خواهر (A Siters’ Tale) ساخته لیلا امینی و مستند کوتاه خونه (A Move) از الهه اسماعیلی بود. خواهر، محصول سوییس، فرانسه و ایران، به تهیهکنندگی افسانه سالاری، لیلا امینی و وادیم یندریکو، که اسکریناینترنشنال آن را «بیانیهای از همبستگی و استقامت» خوانده، نخستین نمایش جهانی خود را در سیوچهارمین دوره هفته منتقدان لوکارنو تجربه کرده بود. خونه، محصول مشترک ایران و انگلستان، به تهیهکنندگی حسین بهبودی راد، دیگر فیلم ایرانی بود که در نخستین نمایش خود در هلند در این بخش به نمایش درآمد. این فیلم که حضور برجستهای در جشنوارههای مطرح جهانی ازجمله داک لایپزیگ، ویژن دو ریل، شبهای سیاه تالین، هاتاسپرینگز و... داشته، نامزد دریافت جایزه بهترین مستند کوتاه بریتانیایی از جوایز مستقل فیلم بریتانیا (BIFA) شده است.
یکی دیگر از بخشهای رقابتی جشنواره بینالمللی فیلم مستند آمستردام، «ایدفا داکلب» است. این بخش که در دو دسته «قصهگویی دیجیتال» و «آثار غیرداستانی واقعیت مجازی» برگزار میشود، امسال میزبان دو اثر از هنرمندان ایرانی بود. در بخش رقابتی «ایدفا داکلب» برای قصهگویی دیجیتال (Entropic Fields of Displacement)، پگاه طبسینژاد، هنرمند میانرشتهای مقیم کانادا، با اثر خود، میدانهای آنتروپیک جابهجایی، به رقابت پرداخت. این اثر که با استقبال گرم مخاطبان جشنواره روبهرو شد، به عنوان «اجرای تعاملی زنده» آغازگر بخش «داکلب» جشنواره بود و در طول جشنواره به شکل «چیدمان» برای مخاطبان ارائه شد. در گفتوگویی که با پگاه طبسینژاد داشتم، او این اثر را در ادامه پروژههای قبلی خود دانست و گفت: «سالهاست که در خلق آثارم با تکنولوژی کار میکنم و پرفورمنسهایی میسازم که در آنها بازیگرها، اجراکنندگان و بدنها حضور فیزیکی در لحظه ندارند و به نوعی غایباند. با این غیاب، نوع دیگری از حضور را جستوجو میکنم. تا حالا این پرفورمنسها همیشه به صورت زنده اجرا شدهاند، اما این اولین باری است که تصمیم گرفتم آنها را ضبط و ارائه کنم.» در اجرای تعاملی زنده در افتتاحیه «داکلب»، مخاطبان به صورت زنده، از طریق ویدیویی همزمان، پگاه طبسینژاد را در شهر آمستردام هدایت میکردند. آنها وظایف و مأموریتهایی به او محول میکردند و تصاویر زنده از پرسهزدن او در شهر، روی صفحه نمایش سالنی 300نفره پخش میشد. طبسینژاد با اشاره به اجرای پروژههای «گیم» (پرفورمنسهای تعاملی) خود در شهرهای مختلف گفت: «این پروژهها مسیری را دنبال میکنند که بازتابی از جامعه است؛ جامعهای شهری که با من «بازی» میکند و من این بازتاب را به خودش بازمیگردانم. در میدانهای آنتروپیک جابهجایی، این «بازی» میان من و این زنان شکل میگیرد.» او در ادامه تأکید کرد که واژه «بازی» ممکن است گمراهکننده باشد و توضیح داد: «این در حقیقت نوعی تعامل (اینستراکشن) است که من با این زنان برقرار میکنم؛ بر اساس خاطراتم از بازیها و تعاملاتی که دیگران در شهرهای مختلف با من داشتند.» طبسینژاد افزود: «من از خاطرات و تخیلاتم استفاده کردهام تا این تعاملات (اینستراکشنها) را به زنان منتقل کنم. هر کدام از آنها میتوانند بازتابی از خود من باشند. میان من و این زنان وجودی مشترک وجود دارد؛ از یک سو، مهاجربودن و آمدن از یک کشور در غرب آسیا و از سوی دیگر، زنبودن و داشتنِ بدن زنانه. این ویژگیهای مشترک است که ما را به یکدیگر پیوند داده است.» چیدمان ۳۷ دقیقهای این پروژه نیز در طول جشنواره، هر روز به صورت متوالی برای مخاطبان به نمایش درآمد. در این بخش، طبسینژاد با برعهدهگرفتنِ بدن هشت زن (دو زن ایرانی، دو زن افغان، دو زن لبنانی و دو زن ترک) به کاوش در شهرهای آنها میپردازد. در این چیدمان ضبطشده که همزمان در هشت صفحه نمایش کنار هم نشان داده میشود، این زنان در حال قدمزدن در شهر دیده میشوند و صدای بدون جسم پگاه از آنها میخواهد راه بروند، بایستند، دراز بکشند، یا با غریبهها صحبت کنند. این اثر در مراسم اختتامیه جشنواره موفق شد جایزه بهترین اثر در بخش رقابتی «ایدفا داکلب» برای قصهگویی دیجیتال، به همراه پنجهزار یورو جایزه نقدی را از آنِ خود کند.
در دیگر دستهبندی رقابت «ایدفا داکلب» که به آثار واقعیت مجازی غیرداستانی اختصاص داشت، شاهد گنگ درخت سرگردان (Speechless Witness of a Wandering Tree) ساخته افرا تقیزاده، فیلمساز و هنرمند مستقل ایرانی مقیم آلمان و عضو کانون فیلمسازان مستقل ایران (ایفما)، به نمایش درآمد. این اثر، به گفته خالق آن، «به بازآفرینی تجربه یک معترض در تهران، همراه با جریان متناوب ایستادگی و درماندگی او میپردازد. مخاطب مسیری از اتاق شخصی زن تا بیابانی را با او طی میکند.» افرا تقیزاده درباره ایده اولیه اثر خود به آخرین تجربهاش در قلب تظاهرات در تهران اشاره میکند. او توضیح میدهد که در 45 روز نخست اعتراضات سراسری پس از کشتهشدن مهسا امینی به دست پلیس گشت ارشاد و امنیت اخلاقی ایران، در اعتراضات حضور مییافت و صداهایی از تظاهرات و شرکتکنندگان را ضبط و آرشیو میکرد، تا اینکه برای شروع دوره تحصیلیاش به آلمان مهاجرت کرد. او درباره احساسش در طول قیام ژینا میگوید: «دوستانم در ایران دستگیر میشدند و من در آلمان زندگی میکردم. احساس میکردم از درون تکهتکه میشوم. خبرهای آسیبدیدگان چشمی میآمد و هیچکس در اینجا نمیتوانست تصویر درستی از آنچه در ایران اتفاق میافتد، داشته باشد. دیاسپورا (جوامع دور از وطن) هم مسیر خودش را داشت میرفت. اما انگار مردم اینجا خیلی از واقعیت ایران فاصله داشتند.» او با آگاهی از اینکه میتواند اتفاقات ایران را برای افرادی که در غرب به دور از فضای این خشونتها زندگی میکنند، ملموستر کند، تصمیم گرفت تجربه زیستی خود از اعتراضات و صداهایی را که آرشیو کرده بود، به یک اثر هنری تبدیل کند. تقیزاده توضیح میدهد که با آگاهی از ظرفیتهای واقعیت مجازی و تجربه ایمرسیو (immersive)، طرح اولیهای درباره نابیناشدن در فضای عمومی ایران نوشت. شاهد گنگ درخت سرگردان تنها بر آسیبدیدگان چشمی در ایران تمرکز نمیکند، بلکه با نگاهی جهانی، مسئله نابیناسازی عمدی را در مرکز توجه خود قرار میدهد؛ پدیدهای که در پنج سال گذشته، بیش از هزار نفر را در کشورهایی ازجمله ایران، بنگلادش و شیلی قربانی کرده است. تقیزاده در این اثر نشان میدهد که نابیناسازی عمدی در طول تاریخ به مثابه ابزاری برای سرکوب و سلطه از سوی حکومتهای اقتدارگرا طراحی شده است. این روایت، بازنمایی سیاسی معترضان را از چارچوبهای کلیشهای خارج میکند و آنها را نه به عنوان قربانیان صرف و نه افرادی شکستناپذیر، که به عنوان انسانهایی واقعی با تجربههایی پیچیده و شخصی به تصویر میکشد. یکی از جنبههای قابل توجه در شاهد گنگ درخت سرگردان، پرهیز از قربانیسازی و سوءاستفاده از موضوع آسیبدیدگان چشمی اعتراضات است. تقیزاده تأکید میکند که در پرداخت به این موضوع قصد نداشته رویکردی ژورنالیستی در پیش بگیرد. به گفته او، صرفِ بازآفرینی تجربه آسیبدیدگان چشمی نمیتوانست برای خلق یک اثر رادیکال کافی باشد. به همین دلیل، او روایت اثر را با الهام از شعر «سرزمین ویران» اثر تی. اس. الیوت و نریشن یک راوی (که نگارش آن یک سال زمان برد) همراه کرد و با رویکردی استعاری و شاعرانه، عمق بیشتری به اثر بخشید. تقیزاده همچنین درباره مرحله تحقیق اثر، بدون ذکر نام، توضیح میدهد که با دو آسیبدیده چشمی اعتراضات (یکی در ایران و دیگری در آلمان) گفتوگو کرده است. او از یادداشتهای یکی از این آسیبدیدگان در ایران به عنوان پایه تحقیق خود استفاده کرده؛ یادداشتهایی که از لحظه وقوع حادثه تا انتقال به بیمارستان، احساساتی که او در چشمانش تجربه کرده و صداهایی که هنگام حادثه شنیده بود، به طور دقیق حالوهوای او را منتقل میکند.
در این دوره، بخش رقابتی «مستند جوانان» جشنواره «ایدفا»، که آثار آن از سوی نیکی پدیدار، مستندساز ایرانی-هلندی، برگزیده شده، میزبان آثار مستند در دو گروه سنی «کودکان ۹ تا ۱۲ سال» و «نوجوانان ۱۳ سال به بالا» بود. در گروه سنی ۹ تا ۱۲ سال، مستند کوتاه جایی به نام خانه (A Place to Call Home) به کارگردانی پریسا امیناللهی، مستندساز و عکاس ایرانی مقیم هلند، حضور داشت. این فیلم در نخستین اکران جهانی خود در «ایدفا» به نمایش درآمد. امیناللهی، که تابستان گذشته دو مجموعه از آثار خود را در موزه «آلما لوو» (Alma Löv Museum of Unexpected Art) در سوئد به نمایش گذاشته بود، در طول دوره فشرده چیدمان در این موزه، این مستند کوتاه را با حضور فرزندان و همسرش و با استفاده از دوربین موبایلش ضبط کرده است. این فیلم به موضوع مهاجرت و مفهوم «خانه» میپردازد. در گفتوگویی که پس از اکران فیلم با پریسا امیناللهی داشتم، او درباره ساخت این فیلم گفت: «A Place to Call Home» درواقع اسم نمایشگاه گروهیای است که در «آلما لوو» داشتیم. این نمایشگاه مجموعهای از آثار هنرمندان از سراسر جهان بود که خانم استلا بروس، متصدی نمایشگاه و مدیر موزه، درباره مفهوم خانه گردآوری کرده بود. در این نمایشگاه، مجموعه «Tehran Diary» و «Away» از من به نمایش گذاشته شد.» او در ادامه افزود: «این فیلم به نوعی ادای دینی به آن نمایشگاه و آن خانم است؛ زنی عزیز برای من. انگار که این فیلم بازسازی دوباره آن نمایشگاه است، اما از زاویهای دیگر.» امیناللهی همچنین درباره استفاده از نوشتهای از استیگ داگرمن، شاعر و روزنامهنگار سوئدی، در نمای پایانی فیلم گفت: «این متن مربوط به دوران جنگ جهانی دوم است و از حالوروز مهاجرانی در اروپا میگوید که از کشور و خانه خود رانده و سرگردان شده و مجبور شدهاند از جایی به جایی دیگر نقل مکان کنند. این متن از مشقتهای مهاجران در اروپا صحبت میکند. اما امروز میتوان آن را به تمام نقاط دنیا وسعت داد.»
در گروه سنی ۱۳ سال به بالا، سارا فتاحی، عکاس و فیلمساز ایرانی مقیم هلند، اثر تجربی خود، جایی برای بودن (Somewhere to Be) را برای نخستین بار به نمایش گذاشت. جایی برای بودن، که به صورت عمودی فیلمبرداری شده و تماماً در گشتوگذار در صفحه اینستاگرامِ کارگردان میگذرد، آنطور که جشنواره «ایدفا» توصیف کرده، «با سادگی تأثیرگذار خود، پیامدهای گسترده سرکوب دولتی را به شکلی قدرتمند به تصویر میکشد.»
امسال، «ایدفا» برای سومین سال پیاپی از هنرمندان دعوت کرده بود تا کمپین این جشنواره را طراحی کنند و تفسیر خود از «ایدفا»، هنر فیلم مستند یا هر دو را به تصویر بکشند. کمپین امسال به هنرمندان احسان فرجادنیا و رائول بالای سپرده شد. برگزارکنندگان «ایدفا» گفتهاند که این کمپین فراتر از یک تبلیغ ساده عمل میکند و بهعنوان یک مانیفست بصری، بازنماییهای سطحی از تنوع و شمول را به چالش میکشد و همزمان به همدستیای که اغلب درون نهادهای فرهنگی وجود دارد، میپردازد. فردجادنیا و بالای با طراحی این کمپین این پرسش را مطرح کردهاند که آیا این سازمانها واقعاً به عدالت اجتماعی متعهد هستند، یا تنها به شعارهای ظاهری بسنده میکنند. آنها همچنین از مخاطبان دعوت کردهاند تا روایتهایی را که به آنها ارائه شده، بازنگری کنند و پیچیدگیهای قدرت و مسئولیتپذیری را در مسیر ایجاد آیندهای فراگیرتر مورد تأمل قرار دهند.
«ایدفا»، طبق سنتِ هرساله خود، امسال چندین نشست تخصصی با حضور فعالان پیشرو در سینمای مستند برگزار کرد. یکی از این نشستها، «داستانهای شخصی، چشماندازهای سیاسی – لایههای صمیمیت» بود که از سوی «ایدفا آکادمی» (IDFAcademy) برگزار شد. در این نشست، دو فیلم متفاوت از ایران و افغانستان، سیاره دزدیدهشده من (محصول ایران و آلمان) و حوا (محصول فرانسه، هلند، قطر و افغانستان)، که به موضوعاتی مثل زمان، مبارزات زنان برای آزادی و تجربه تبعید پرداختهاند، مورد بررسی قرار گرفتند. فرحناز شریفی، کارگردان و تدوینگر فیلم تحسینشده سیاره دزدیدهشده من و افسانه سالاری، نویسنده مشترک و تدوینگر فیلم حوا، درباره استفاده از ابزارهای متنوع در قصهگویی و مستندسازی، ازجمله صداگذاری، لحظات مشاهدهگرانه و بهرهگیری از تصاویر آرشیوی به بحث و گفتوگو پرداختند.