فیلم مستند پسر ملا
اثر ناهید سروستانی، مستندساز ساکن سوئد، محصول سال 2023 است؛ مستندی یک ساعت و 40
دقیقهای که نگاهی ویژه به زندگی و کار روحالله زم در ماههای آخر زندگی او میاندازد.
نگاه این فیلم از آنرو ویژه و متفاوت است
که فیلمساز توانسته از طریقی که در فیلم چندان به آن پرداخته نمیشود، مدتی در
خانه شخصی و تحت نظر پلیسِ روحالله زم در
پاریس، و در کنار خانواده او اقامت داشته باشد و از شیوه کار زم در خانه و
استودیوی خانگی، شیوه دریافت اخبار و ارائه و تولید محتوایش برای شبکه «آمدنیوز»
فیلمبرداری و در مورد این فعالیتها با زم، همسر او، دختر بزرگش و همچنین با
همکار و دوست نزدیکش، علی جوانمردی، در کردستان عراق گفتوگو کند. فیلم
فضای صمیمیای دارد و شخصیت گرم و همواره خندان روحالله هم به القای این فضا از
نخستین پلانهای فیلم کمک میکند. اما در پسِ این صمیمیتها، فیلم روایتگر داستان
تقابل مخوف سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی با روحالله زم است؛ روایت تکاندهندهای
که درنهایت به گیر افتادن او در تله امنیتی حکومت، بازداشت در عراق، انتقال به
ایران و اعدام او ختم میشود.
پسر ملایی که از نزدیکترین روحانیون به حاکمیت و رهبر
جمهوری اسلامی بوده و سالها ریاست یکی از نهادهای مهم پروپاگاندای حکومت یعنی
حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی را بر عهده داشته، به مرور زمان دیدگاههای
سیاسیاش از خانواده و حکومت فاصله میگیرد، به مهدی کروبی و بخشی از اصلاحطلبان
نزدیک و پس از یک دوره بازداشت و انفرادی چندماهه پس از انتخابات 88 مجبور به فرار
از ایران و درنهایت پناهندگی در فرانسه میشود. او اما پس از خروج از ایران، قصد
سکوت و پرداختن به زندگی شخصی و خانوادگی خود در پاریس را ندارد. به همین دلیل از
سابقه همکاریاش با تحریریه سحام نیوز و ارتباطاتی که مدعی داشتن آنها در سطوح
مختلف حکومت است، استفاده میکند و دست به تأسیس کانال تلگرامی و وبسایت آمدنیوز
میزند. او میخواهد در این رسانه با فساد و استبداد جمهوری اسلامی مبارزه کند، و
در همین راستا با انتشار اخباری خاص از پشت پرده حکومت که در هیچ رسانه دیگری
پیدا نمیشد- و هنوز هم نمیتوان درستی و صحت همه آنها را اثبات کرد- میتواند
در مدت کوتاهی در تلگرام دنبالکنندگان میلیونی پیدا کند. اوج فعالیت زم و آمدنیوز
در حین جنبش دیماه 96 بود که درنهایت به هک شدن کانال تلگرامی آمدنیوز از سوی
حکومت و درنهایت به فیلتر شدن کامل این نرمافزار در ایران انجامید.
بیتردید وقتی ناهید سروستانی سراغ ساخت این سوژه رفته است،
قصدی برای به تصویر کشیدن یک تراژدی تلخ با پایانی خونبار برای زم را نداشته،
زیرا در هنگام شروع این پروژه هیچکس از سرنوشت غریب زم و نقشههایی که جمهوری
اسلامی برایش کشیده بود، اطلاعی نداشت. اما در حین ساخت و پیش بردن پروژه و با
سفر ناگهانی زم به عراق و بازداشتش، تمام آنچه در ذهن فیلمساز بوده، دچار تغییری
ناخواسته میشود و او را مجبور میکند پایان و سرانجامی دیگر را برای فیلمش فراهم
کند؛ پایانی که هم اعدام زم را در برداشته باشد و هم ادامه جنبش آزادیخواهانه
مردم ایران را که پس از بازداشت و اعدام زم نیز به اعتراضات خود ادامه دادند و دو
مرتبه دیگر در آبان 98 و شهریور 1401 به صورت وسیع پا به خیابانهای سراسر کشور
گذاشتند و خواست تغییر رژیم در ایران را به شیواترین شکل ممکن بیان کردند.
اما آنچه در مستند پسر ملا طرح میشود، تنها به روحالله
زم محدود نمیشود، بلکه نمایشگر پیگیری و تلاش وسیع جمهوری اسلامی برای خفه کردن
و سرکوب رسانهها و فعالان رسانهای مخالفش، حتی در خارج از مرزها و در اروپا و
آمریکا به هر شیوه ممکن است. درواقع، تا پیش از فعال شدن شبکههای ماهوارهای و
ایجاد فضای مجازی و رسانههایی که از این طریق و بدون سانسور در ایران قابل مشاهده
و خوانده شدن باشند، جمهوری اسلامی تمرکز ترور و کشتار خود در خارج از کشور را روی
شخصیتها و فعالان سیاسی طیفهای مختلف متمرکز کرده بود؛ تلاشهای مکرری که از بختیار
تا قاسملو، شرفکندی، فریدون فرخزاد و بسیاری دیگر را از دم تیغ گذراند. اما پس از
راه افتادن شبکههای خبری ماهوارهای و اینترنتی و پرطرفدار شدن آنها در میان
مردم، حکومت در سالهای اخیر تمرکز خود را از روی شخصیتهای سیاسی برداشته و طرح
ترور فعالان رسانهای چون روحالله زم، مسیح علینژاد، فرداد فرحزاد و سیما ثابت
را روی میز گذاشته است.
در حقیقت جمهوری اسلامی با تمرکز روی تحلیلی که مدام از
زبان مقاماتش در ردههای گوناگون طرح میشود، میکوشد تا این ایده را جا بیندازد
که مشکلات ریز و درشت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی موجود در کشور دلیل اصلی
اعتراضات مداوم مردم در ایران نیستند، بلکه تمام این حرکات اعتراضی با تحریک رسانههای
معاند تحت فرمان اسراییل و آمریکا و غرب طراحی و اجرا میشوند. به همین دلیل خفه
کردن این رسانهها و فعالان این عرصه را در رده نخست فعالیتهای امنیتی و
تروریستی خود در اروپا و آمریکا قرار داده است.
اگر نگاه دقیقتری به شیوهی کار جمهوری اسلامی در پرونده
تشکیلشده برای زم بیندازیم، بهخوبی متوجه خواهیم شد که حکومت قصد داشت روحالله
زم و آمدنیوز را از عاملان اصلی شکلگیری و هدایت اعتراضات دیماه سال 96 معرفی
کند و زم را نیز درنهایت با همین اتهامات به طناب دار سپرد. اما واقعیت در عرصهی
سیاست و میدان وسیع اعتراضات ریشهدار مردمی در ایران چیز دیگری را نشان میدهد.
روحالله زم با گیر افتادن در یک تله اطلاعاتی امنیتی، در مهرماه سال 98 و با هدف
دیدار با آیتالله سیستانی و دریافت کمکهای مالی برای تأسیس یک شبکه ماهوارهای
به عراق سفر میکند، بازداشت و به ایران منتقل میشود و در بیستودومین روز همین
ماه مجبور به اعترافات اجباری و تلویزیونی علیه خودش میشود. اگر بخواهیم موافق
تئوری جمهوری اسلامی در نقش محوری امثال زم در شکلگیری جنبشهای اخیر در ایران
باشیم، باید بپذیریم که روند گرفتاری و بازداشت زم به دست نیروهای امنیتی جمهوری
اسلامی و پخش ویدیوی اعترافات تلویزیونیاش، طبیعتاً باید تأثیر منفی عمیقی روی
مردم معترض بگذارد و در عمل ضربه سنگینی به جنبش آزادیخواهانه مردم ایران وارد
کند. اما چنین نیست.
زیرا درست یک ماه پس از اعترافات روحالله زم، یک بار
دیگر مردم در تاریخ 24 آبان 98 به شکلی برقآسا، پیشبینینشده و بیسابقه پا به
میدان گذاشتند و یکی از سرنوشتسازترین و در عین حال خونینترین اعتراضهای سالهای
اخیر را در بیش از 100 شهر کشور و با بیش از سههزار کشته، و البته اینبار بدون
حضور رسانهای زم و آمدنیوز به راه انداختند. مبارزات و اعتراضاتی که برآمده از
خواست مردم در سراسر کشور بوده و هست و بدون وابستگی و دلبستگی به رسانههای
خارج از کشور و شخصیتهای سیاسی خاص، به صورت تکرارشونده و خوشجوش و با خواستهایی
که هر بار رادیکالتر میشوند، به عرصه خیابان بازمیگردند. جالب است که ناهید
سروستانی هم درنهایت، و پس از عبور از پستی و بلندیهایی که بر سر راه ساخت فیلمش
ایجاد شده، اثر خود را با حضور و سخنرانی جانان زم، دختر بزرگ روحالله، در یکی از
تجمعات جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال 1401 و در پاریس به پایان میبرد؛ پایانی
که نشانگر ادامه پیدا کردن این حرکت و جنبش بدون زم و آمدنیوز، یا هر شخصیت یا رسانه
دیگری است.
مستند پسر ملا از نظر ساختار روایی و تکنیکی یک فیلم
ساده و گفتوگومحور است که قصد و ایده جدیای هم برای ایجاد چالش با سوژه اصلی
خود، یعنی روحالله زم، ندارد و درواقع، فضایی که میان فیلمساز و سوژهاش ساخته و
پرداخته میشود، فضایی دوستانه و از سر اعتماد است، تا فضایی که فیلمساز در آن
برای کشف پشت پردههای کار زم تلاشی انجام دهد. کارگردان با فیلمبردارش وارد
زندگی خصوصی زم میشود و میکوشد یک راوی بیطرف در مورد شیوه کار و ارتباطات
پیچیده زم باقی بماند. اما چیزی که این اثر را جذاب و تکاندهنده میکند، جذابیت
خود سوژه، شکل زندگی او در قلب اروپا و شیوه فعالیت و ارتباطش با همکاران و دوستان
و خانوادهاش است که همه حول شخصیتی جمع شدهاند که بهشدت زیر نظر دستگاههای
امنیتی فرانسوی و جمهوری اسلامی، و تحت خطر قرار دارد و هر آن ممکن است برایش
اتفاقی ناگوار و پیشبینینشده بیفتد؛ اتفاقی که سرانجام هم میافتد و سایه
سنگینش را بر فیلم سروستانی میگستراند.
شاید این نظر و تحلیل چندان مطلوب به نظر نیاید، اما از
نظر سینمایی و هنری اهمیت دارد و آن این است که اگر زم در آن تله اطلاعاتی نمیافتاد
و بازداشت و اعدام نمیشد، این فیلم نمیتوانست به شکل کنونیاش روایتگر عمق نفوذ
امنیتی پلیسی جمهوری اسلامی در میان مخالفانش در خارج از کشور، و تلاش مستمرش برای
حذف و ترور آنان باشد. در حقیقت این پایان تلخ و هولناک پیشبینینشده که خودش را
به فیلم تحمیل کرده، عمق و غنایی دهچندان را در شناخت شیوههای فعالیت نیروهای
امنیتی جمهوری اسلامی در خارج از مرزها و پیچیدگیهای کارشان به این اثر مستند
بخشیده است.