ایفما

شرح نقد و تحلیل

شبیه نورافشانی شهاب‌سنگی در تاریکی

شبیه نورافشانی شهاب‌سنگی در تاریکی

یادداشتی به بهانه سالگرد قتل بکتاش آبتین
بنیاد بکتاش آبتین

بکتاش آبتین، با نام شناسنامه‌ای مهدی کاظمی (۲۵ آذرماه ۱۳۵۳ تا ۱۸ دی‌ماه ۱۴۰۰) شاعر، فیلم‌ساز و از اعضای کانون نویسندگان ایران و خانه سینما بود. زندگی کوتاه اما پرشور او از شهرری و در خانواده‌ای سنتی و مذهبی آغاز شد. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم فنی و حرفه‌ای در رشته گرافیک ادامه داد. در کودکی و نوجوانی به ورزش علاقه‌ بسیاری نشان داده بود و در رشته‌های مختلف ورزشی مثل پینگ‌پنگ، شنا و ‌کشتی توانست مدال‌های زیادی را نصیب خود کند .از اوایل دهه‌ 70 شمسی سرودن شعر را آغاز کرد و چندی بعد به سبب علاقه‌اش به دنیای سینمای مستند، هم‌زمان با سرودن شعر، ساختن فیلم‌های خود را با رویکرد انتقادی و اجتماعی، شروع کرد. از سال ۱۳۸۹ به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد و در سال‌های مختلف، مسئولیت‌هایی همچون منشی کانون، عضویت در هیئت دبیران و نیز بازرس کانون را به عهده گرفت.

آبتین که به واسطه عضویت در کانون نویسندگان و نیز رویکرد انتقادی در آثار هنری و کنش‌گری مسئولانه در عرصه اجتماعی، با فشارها و پرونده‌سازی‌های متعدد دستگاه‌های امنیتی و حکومتی مواجه بود، پس از چندین بار بازداشت و صدور احکام متعدد محکومیت، درنهایت در سال ۱۳۹۸ به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و«اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به شش سال زندان محکوم شد. او که به آزادی بیان و مبارزه با سانسور اعتقادی راسخ داشت، لحظه‌ای این اصل اساسی را در زندگی‌اش فراموش نکرد و در پنجم مهرماه ۱۳۹۹ در اوج همه‌گیری بیماری کرونا به زندان برده شد. او در ۱۸ دی‌ماه ۱۴۰۰ پس از دومین بار ابتلا به بیماری کرونا طی مدت تحمل حبس خود، به خاطر عدم رسیدگی و تأخیر عامدانه‌ مسئولان زندان، چشم بر جهان فرو بست.

از او هفت کتاب شعر و ۱۸ فیلم مستند به یادگار مانده است. دوراندیشی و عمق نگاه این هنرمند نسبت به جامعه‌ خود، حتی در زمان تحمل حبس و زندان، به ‌حدی بود که شعر «مرثیه‌ای برای گل‌های پژمرده» را در اسفندماه سال ۱۳۹۹ سروده است؛ بیش از یک سال و نیم پیش از وقوع جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران و اعتراضات سراسری نسبت به قتل دختران و زنان ایرانی به دلیل خواسته به‌حق آزادی پوشش؛ طوری که هر خواننده‌ای که این شعر را می‌خواند، تصور می‌کند این شعر با آگاهی بر این تاریخ نوشته شده است.

بیست‌وسه گلِ سرخ

بر خاک سردی پژمرده بود

بیست‌و‌سه پاییز زیبا

این مقدمه‌ رویاهای او نبود

تمام زندگی‌اش بود

کوتاه

شبیه نورافشانی‌ شهاب‌سنگی در تاریکی

او را به خاطر می‌سپارم

دختر جوانی که

برای پیداکردن آزادی

لای گلوله‌ها و خاک‌ها

گم شده بود

بکتاش آبتین قبل از اجرای حکم‌ زندان خود، در بخشی از فیلمی که از او به ‌جا مانده، سخنانی می‌گوید که بیان‌گر اندیشه و نوع نگرش او نسبت به وضعیت هنر و رسالت هنرمند در جامعه معاصر ایرانی ا‌ست. «حلقه‌ مفقوده جامعه‌ هنریِ معاصر ما، اینه که ما به اندازه‌ کافی شاعر خوب داریم، فیلم‌ساز خوب داریم، هنرمند خوب داریم. اما چیزی که کم داریم، اینه که یک‌سری آدم بایستند و مبارزه کنند، یک‌سری آدم بایستند و حقشون رو بخوان. یک‌سری آدم بایستند و پایداری و پایمردی کنن... فضیلت پایمردی، مبارزه و ایستادگی، این حلقه‌ مفقوده‌ معاصر کشور منه.» 

هم‌چنین در فیلمی دیگر، زمانی که از او سؤال می‌شود که: «آبتین! نمی‌ترسی که یه وقت بلایی سرت بیارن؟» پاسخی می‌دهد که می‌توان علت واهمه‌ اقتدارگرایان از الگوبرداری دیگران از او و برخورد سرکوب‌گران با هر نمادی از بکتاش پس از قتلش را در آن جست‌وجو کرد. «زندگی برای من این‌همه نیست... اتفاقاً یک ‌بار که بازجو منو تهدید کرد، به او گفتم که منو نترسون! تو اگه منو بکشی، من یادم نمیاد که مُردم! به‌این‌ترتیب نه که نترسم، اما فکر می‌کنم که مفهوم آزادی برای من ارزشمندتر از اینه که یک آدم۹۰ساله بشم و محافظه‌کار زندگی کنم... بگذار در ۴۳سالگی شجاعانه زندگی‌ام تموم بشه.»

بدین‌سان، بکتاش آبتین همان‌طور که می‌اندیشید، زندگی کرد و همان‌طور که دوست می‌داشت، چهار سال بعد و در ۴۷سالگی، شجاعانه، جان شیرین خود را در راه آرمانش که همانا تلاش برای آزادی اندیشه و بیان و مبارزه با سانسور بود، فدا کرد...

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

بنیاد بکتاش آبتین

دی‌ماه ۱۴۰۳




نویسنده:بنیاد بکتاش آبتین


Copyright @2025 IIFMA. Designed By IIFMA Team