فیلم کوتاه تایتانیک، نسخه مناسب برای خانوادههای ایرانی ساخته فرنوش صمدی در جشنواره تورنتو ۲۰۲۳ رونمایی شد و بعد از آن، در سیودومین دوره جشنواره فلوریدا، هجدهمین دوره جشنواره فلت انگلستان، جشنواره بینالمللی دریای سرخ، بیستودومین دوره جشنواره ایسکیای ایتالیا، سیوسومین دوره جشنواره کوته کورت فرانسه، بیستونهمین دوره جشنواره کونتیس فرانسه، شانزدهمین دوره جشنواره یوسیالای آمریکا، بیستوپنجمین دوره جشنواره مارمتراجوی ایتالیا، چهلوهفتمین دوره جشنواره فیلم کوتاه نروژ و بیستمین دوره جشنواره اکبانک استانبول به نمایش درآمد. این فیلم همچنین برنده جایزه ویژه روبان نقرهای ایتالیا شد. روبان نقرهای جایزه سینمایی فرهنگی ملی است که از سال ۱۹۴۶ میلادی تا کنون از طرف اتحادیه ملی روزنامهنگاران سینمای ایتالیا اهدا میشود. این جایزه قدیمیترین جایزه اروپایی و دومین جایزه قدیمی سینمایی در جهان است. در فیلم تایتانیک، نسخه مناسب برای خانوادههای ایرانی صدف عسگری، حامد ادوای، محمد حیدری و بهناز جعفری ایفای نقش کردهاند و تهیهکنندگان آن فرنوش صمدی، امیررضا پاشا و فابریس پریل کلیاش هستند.
در اسفندماه سال 1392 سایت کافه سینما خبری مبنی بر پخش آنونسی از فیلم تایتانیک منتشر کرد که در آن وعده پخش فیلم جیمز کامرون در نوروز سال 1393 از شبکه نمایش را داده بود. اما نکته جالب در این خبر این بود که گوینده در انتهای آنونس و پس از گفتن اسم فیلم این عبارت را به زبان میآورد: «نسخه اصلاحشده، مناسب خانوادههای ایرانی.» حالا و بعد چیزی نزدیک به 20 سال، فرنوش صمدی دوباره به همان ایده برگشته است تا با فیلم کوتاهش نگاهی عمیق، گزنده و طنازانه به سانسور و ابعاد ممیزی در ایران بیندازد و چرایی سانسور را به چالش بکشد. در همین حال کوشیده است از دورویی نهادینهشده در ذهن سانسورچیها نیز غافل نماند؛ دوگانگی مشهودی که سالهاست یقه مجریان قوانین بدوی و عجیب و غریب صداوسیمای جمهوری اسلامی را گرفته است تا آنها را هم در خلوت از کاری که میکنند، به خنده بیندازد، یا متعجب سازد. قوانین دستوپاگیری که حتی خود مجریان آن به آنها پایبند نیستند، اما همچون دستگاههایی فاقد عقل و احساس و به صورت اتوماتیکوار و مکانیکی به اجرای آنها مشغولاند.
از طرفی، به دلیل علاقه مخاطبان تلویزیون به آثار سینمایی یا تلویزیونی دیگر کشورها و به طور مشخص آثار آمریکایی، و همینطور ضعف برنامههای داخلی نسبت به فیلمهای پرتماشاگر سینمای روز جهان در کنار احساس حقارت صداوسیما نسبت به محصولات آمریکایی، تلویزیون خود را ملزم به پخش آن آثار میبیند. اما قبل از آن، به خود جسارت آن را میدهد که به شکلی کاملاً غریب که کمتر مشابهی در دیگر کشورها دارد، در حد تغییر داستان و خط اصلی یا فرعی قصهها با تدوین مجدد و در مرحله بعد ترجمههای بیربط و دوبلههایی که رعایت امانت در آنها چندان اهمیت ندارد، به پخش آن آثار بپردازد. از نمونههای معروفی که اکثر ایرانیان از آنها خاطره دارند و در گذر سالها در فرهنگ جمعی به شوخی تبدیل شدهاند، میتوان به سریال سالهای دور از خانه یا اوشین و انیمیشن فوتبالیستها اشاره کرد.
صداوسیمای جمهوری اسلامی بعد از سالها تلاش، سریالسازی و قلعوقمع آثار سینمایی جهان و پخش سانسورشده آنها، همچنان نتوانسته از علاقه روزافزون مردم به فیلمهای آمریکایی یا اروپایی کم کند؛ فیلمهایی که با وجود عدم اکران در ایران، در اولین فرصت دیده میشوند و بهتدریج توانستهاند سینمای ایران را که با عملکرد ضعیف دولتها روزبهروز نحیفتر شده است، شکست دهند. سینما و تلویزیونی که عملاً هیچ حرف تازهای برای مخاطب ندارند و صحنه را به سینمای آمریکا واگذار کردهاند. تایتانیک، نسخه مناسب برای خانوادههای ایرانی نشان میدهد که مردم در این هواخواهی و طرفداری از سینمای آمریکا تنها نیستند و حتی مأموران سانسور هم در خفا ممنوعهترین فیلمهای سینمای آمریکا را میبینند و به آنها عشق میورزند. سیستمی معیوب که حتی نتوانسته مأموران خود را قلباً با خود همراه کند و به صنعت سرگرمی آمریکایی باخته است. هرچند که با تمام توان به جان فیلمها بیفتد، نمایش آنها را ممنوع، یا در عجیبترین حالتِ ممکن سانسور کند، باز هم این هنر-صنعت همهگیر، جای خود را در خانههای ایرانیان باز خواهد کرد.
تایتانیک قرار است برای نمایش در صداوسیمای جمهوری اسلامی سانسور شود. این سانسور شامل حذف صحنههای جنسی و همآغوشی، تصحیح لباس بازیگران زن و تغییر دیالوگها میشود؛ تغییراتی که بعضاً باعث میشود داستان فیلم بهکل وارد مسیر تازهای شود که با فیلمِ ساختهشده، از زمین تا آسمان متفاوت است. در همین حال، صدای واحد دوبلاژ درآمده که چرا دیالوگهای تازه هنوز آماده نیست. مدیر واحد دوبلاژ از بیهودگی این کار گلایه دارد و مدیر شبکه نیز با او همراه و موافق است. مدیران ارشد تلویزیون تنها چاره عقب نماندن از شبکههای ماهوارهای را در پخش فیلمهای روز و مهم آمریکایی میدانند، اما به این نکته توجه نمیکنند که وقتی همین فیلمها به صورت کامل در دسترس همگان قرار دارد، چرا باید کسی به خودش زحمت دیدن آنها را به صورت مثلهشده و تغییریافته از صداوسیما بدهد. دیگران از کوتاهی زمان و هزینههای بالای تغییر لباسهای کیت وینسلت ناله میکنند و آبدارچی واحد سانسور بهتر از کارمندان آنجا از قواعد و ضوابط ممیزی آگاه است.
موقعیت عجیبی که فرنوش صمدی آن را به گونهای طنزآمیز و پوچ در یک پلان سکانس بهخوبی تصویر کرده است، به جایی ختم میشود که کارمند زن و مرد، که هر کدام بارها فیلم را به صورت کامل دیدهاند، درباره حذف سکانس بوسه وداع جک و رز گفتوگو میکنند. دختر محجبه از عشق عمیقش به فیلم پرده برمیدارد و درحالیکه رژ لب خود را تازه میکند، میگوید که با تایتانیک عاشق سینما شده است و جای سکانس بوسه فیلم را چشمبسته پیدا میکند. مرد بوسه را چندان شهوتبرانگیز نمیداند و برای دختر از تفاوت بوسه معمولی و بوسه تحریکآمیز سخنرانی میکند و این بوسه را بوسه وداع میداند. دختر اما تصور میکند که این بوسه حتماً باید حذف شود؛ همان بوسهای که خودش بارها در خلوت تماشا کرده، با آن عاشق سینما شده و جای دقیق آن را در یک فیلم 194 دقیقهای میداند. و این همان نکتهای است که سالهاست مردم ایران به آن پی بردهاند؛ مسئولانی که در جایگاه خدایگان نشستهاند و چیزی را بر مردم حرام میدانند که باعث لذت و کیف خودشان در خلوت شده است. بیان این دوگانگی در عین طنز تلخ و ابزوردگونهای که دارد، قطعاً برای تماشاگر ایرانی حس آشنا و مشترکی را به وجود میآورد و لبخندی تلخ بر لب او خواهد آورد.
در انتهای فیلم، ناگهان خیابان شلوغ میشود. مردم معترض به خیابانها آمدهاند. صدای گلوله میآید و اهالی اتاق سانسور محل کار خود را برای تماشای اتفاقِ در حال وقوع، ترک میکنند. دختر در اتاق تنها میماند. سیگاری بیرون میآورد و یواشکی لب پنجره دود میکند. تهسیگار را به خیابان میاندازد، حجابش را مرتب میکند و به همکارانش میپیوندد. صدای گلولهها بلندتر شده است و سانسور مهمتری در پیش خواهد بود.